قاصدکهای خوشبختی

...

پسرم مدتیه خیلی پیر شدن ذهنش رو مشغول کرده ومیپرسه یعنی تو وبابا مثل مامان بتول ومامان هما  وبابا ناصر پیر میشید؟/؟؟؟؟؟ اولش جوابش رو دادم وبهش گفتم شما که بزرگ میشید ماهم بزرگ میشیم دیگه,مگه میشه تو واجی بزرگ شید بعد من وبابا همینجور بمونیم اونوقت خنده دار میشه که ...........باهزار سوال وجواب بلاخره گذشت., تااینکه دوباره مادربزرگ وپدر بزرگش رو دید ودوباره شروع کرد به پرسیدن ووقتی دیدم خیلی بچم ناراحت میشه از پیرشدن منم گفتمش نه مان وبابا حالا حالا ها پیر نمیشیم خیالت راحت,بعد مامان فدای حرفش بشه یهو اشک تو چشماش حلقه زد وبا بغض گفت :مامان من گفته باشم اگر شما پیرشدین منم پیر میشم که با هم فوت کنیم وااااای  تا ای...

وقتی داشتیم میرفتیم بیرون بابا با کمال تعجب متوجه شد که بله ................... پریسا خانم شیشه گوشی مامان رو شکسته وهیچکس نمیدونه کی وکجا اینطور شده ,اما در اینکه کار فضول خانوم بوده هیچگونه شک شبه ای وجود نداره چون تنها کسی که به همه چی کار داره فقط فقط ایشونه ...

بابا ظهر که از سر کار اومد تا نگاهی به روی اوپن انداخت یک هو با صدای بلند گفت:خاااانم کی اینو شسته !!!!!!!!!!!!!! من سریع رفتم پیش بابا که دیدم بله گوشی موبایل بنده کاملا خیس ومن متعجب که چراااااااااااااااااااااا؟ همین طور که بابا داشت از احسان میپرسید که کار تو بوده؟یا نه؟///// پرسا با یه حالت خوشحالی گفت بابا من من اب!!!!!یعنی من با اب شستمش بچم به خیالش کار شاقی کرده اما همین که بابا داد زد که چرا این کار بد رو کردی ؟تازه متوجه شد که چه خنگی زده بعدش بدو بدو رفت تو اتاق و وقتی باباش گوشی رو باز کرد وشروع به خشک کردنش کرد وپریسا هم دید باباش اروم شده برگشت وبا قیافه لوسکی گفت بابایی بابا وبعد غش میکرد از خنده که باب...

از وقتی که داداش میره ورزش پریسا تمام حرکات رو ازش تقلید میکنه وهی میگه ورزش ورزش.... تازه  یاد گرفته جغولی داداششم میکنه.تا احسان کار خاصی انجام میده سریع میاد بم میگه مامان دادا,دادا,دادا بعدم میگه ته دیگ بده  میگه بابا اول یعنی گل .مامان اول؟عدادا اول, وقتی ام اذیتش کنیم میگه بد مامان بد ,بابا بد ,دادا بد دخترم همبازی خوبی واسه داداششه وبیشتر باش کنار میاد وبخوبی منظور من واطرافیان رو متوجه میشه  خداااااایا شکرت با عرض شرمندگی داداشش بهش یه شعر یاد داداه با متن زیر پپی من پپی من خلاصه عرض کنم شده یه خانم خانمای کوچولویی واسه خودش ...

یاد گرفته میره رو میز توالت مامان وهمه چیزا رو داغون میکنه,منم از دست خانم کوچولو همه زار وزندگیمو هر جا رسیدم قایم کردم ...

...

هی سوار موتورش میشه ومیگه مامان دور,هرچی بهش اصرار میکنم بزار داداش دورت بده میگه نه مامان,بعدم تا یه کم دور خورد زود قانع میشه وتا بهش گفتم مامان بریم پارکش کنیم کار دارم ماشالاش زود میگه باش بیم پارک بریم رو با زبون خودش میگه بیم ...

...

...